تازه های سایت

کد مطلب: 15218
18. آذر 1392 - 12:36
جزایر سه‌گانه ابوموسی، تنب‌های بزرگ و کوچک بخشی از تمامیت ارضی کشور ایران است که به طور مستقیم با منافع ملی و امنیتی کشورمان گره خورده و کشورهای عربی و اربابان غربی آن‌ها باید بدانند که این مقوله، بحث پیرامون حقوق بشر نیست که بتوان با به راه انداختن کارناوال‌های تبلیغاتی به فریب و انحراف افکار عمومی جهانیان پرداخت، این مقوله‌ای است که ریشه در تاریخ، اعتبار و هویت یک ملت دارد.

به گزارش پایگاه خبری گرو،  در چند روز اخیر، برخی رسانه‌های وابسته به کاخ‌های کشورهای امیرنشین حاشیه خلیج‌فارس با تحریف سخنان وزیر امور خارجه ایران، بار دیگر ادعاهای واهی خود را در رابطه با مالکیت بر جزایر سه‌گانه مطرح کرده‌اند.

ادعای کشورهای کوچک حاشیه خلیج فارس و حاکمان دیکتاتورمآب و بنیادگرای آن‌ها در باب تملک بر جزایر سه‌گانه ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک در شرایطی مطرح می‌شود، که قدمت حاکمیت ایران بر این جزایر چندین برابر تاریخ نوظهور و بعضا جعلی این شیخ نشینان کوچک است.  


ریشه‌های تاریخی‌حاکمیت ایران بر جزایر سه‌گانه

حاکمیت ایران بر جزایر سه‌گانه ابوموسی، تنب‌بزرگ و تنب‌کوچک، ریشه در دوره امپراتوری‌های ایلامی، ماد، هخامنشی، اشکانی و ساسانی دارد. در این دوران نظم و امنیت ایران بر سراسر پهنه آبی خلیج فارس و جزایر آن حکم‌فرما بود.

گزارش‌های تاریخی یونانیان و رومی‌ها و سفرنامه‌های آن دوران حکایت از فارسی بودن ساکنان تمام سواحل و جزایر خلیج فارس دارند. طبق آثار هردوت در زمان داریوش (485-521 ) قبل از میلاد، مناطق و جزایر خلیج فارس استان (ساتراپ) چهاردهم این امپراطوری تلقی می‌شده است.

در سال 1386 سنگ نبشته‌ای با قدمت 2400 سال مربوط به دوره هخامنشی در جزیره خارک کشف شد. این سنگ‌نبشته که نگارش آن به خط میخی است، خود گواهی روشن بر پیشینه سراسر ایرانی جزایر حومه خلیج فارس است. البته در پی انتشار خبر کشف این کتیبه، رسانه‌های کشورهای حاشیهٔ خلیج فارس سعی بر تقلبی نشان دادن آن کردند.

"استخری" از عالمان جغرافیایی دوران اسلامی در کتاب خود، خلیج فارس و جزایر تابع آن را اینگونه توصیف می‌کند: "این دریا که از سند و کرمان تا فارس ادامه دارد و به جناوه، مهروبان، سیراف و آبادان ختم می‌شود، در میان همه سرزمین‌ها با نام فارس خوانده می‌شود زیرا مملکت فارس ایران از همه کشورها آبادتر و پیشرفته‌تر بوده و پادشاهان آن همه کرانه‌های دور و نزدیک این دریا را تحت کنترل خود دارند. به روزگار گذشته پادشاهان فارس بزرگتر و قویتر بوده‌اند و هم در این روزگار مردمان پارس بر همه سواحل و کرانه‌های این دریا مستولی‌اند".

جزایر تنب بزرگ و کوچك و ابوموسی، سه جزیره ایرانی در خلیج فارس هستند. جزیره تنب كوچك، یك مایل طول و سه چهارم مایل عرض دارد و در فاصله 22 مایلی ساحل قرار گرفته است. جزیره تنب بزرگ در 17 مایلی جنوب ایران و در جنوب غربی جزیرۀ ایرانی قشم است و با سواحل آن سوی خلیج فارس، 43 مایل فاصله دارد. جزیره ابوموسی تقریباً در وسط خلیج فارس است و تنها چند مایل از غرب یك جزیره دیگر ایران به نام "سیری"، فاصله دارد.

این جزایر از گذشته‌های بسیار دور بخشی از قلمرو ایران بوده‌اند و در قرن‌های 18 و 19 میلادی جزء حوزه صلاحیت و حكمرانی بندر لنگه به حساب می‌آمده‌اند كه خود یك بخش اداری از استان فارس بوده است.

استنادات رسمی حاکمیت ایران بر جزایر سه‌گانه

حاكمیت ایران بر این جزایر در كتاب‌ها، اسناد تاریخی، سالنامه‌ها، شرح وقایع راهنمایان دریایی، نقشه‌های جغرافیایی و به خصوص در اسناد رسمی، گزارش‌های اداری و یادداشت‌های وزارت خارجه و دفتر امور هندوستان در انگلیس در خلال قرن‌های 17 و 18 و بخش اعظم قرن 19 منعكس شده است.

در سال‌های 1808 و 1812 میلادی، دولت انگلیس به موجب عهدنامه‌های مجمل و مفصل، حاکمیت ایران بر جزایر خلیج فارس را به رسمیت شناخت.

در اثری تحت عنوان یادداشت‌های جغرافیایی مربوط به امپراطوری ایران كه "جی.ام.كیز" مشاور سیاسی "سرجان ملكم" در زمان مأموریتش در ایران تهیه كرد و در سال 1813 به چاپ رسیده است، جزایر تنب و ابوموسی به عنوان جزایر ایرانی ذكر شده‌اند. در چاپ دوم كتاب كه در آن نقشۀ رنگی، جای نقشه سیاه و سفید چاپ قبلی را گرفته است جزایر تنب و ابوموسی علناً به رنگ قلمرو ایران مشخص شده‌اند.

چاپ‌های اول و دوم (1883 و 1864) كتاب وزارت دریاداری انگلیس تحت عنوان "راهنمای دریایی خلیج فارس"  است كه در آن‌ها هر سه جزیره به صورت بخشی از قلمرو ایران نشان داده شده است. همچنین، جزایر مزبور در "نقشه اداره جنگ" انگلیس كه در سال 1887 تهیه شده، به رنگ قلمرو ایران مشخص شده‌اند.

تداوم حاکمیت ایران بر جزایر سه‌گانه در دوران اسلامی

پس از گشوده شدن دروازه‌های تمدن اسلامی به ایران و امتزاج فرهنگ غنی اسلامی و ایرانی، باز هم حاکمیت ایرانیان بر آبراه‌ها و جزایر خلیج فارس تداوم یافت. در خلال دوران ساسانی – از 224 تا 641 میلادی – اتحادیه ایران توانست با زیركی و مهارت سیاسی بیشتری موجودیت خود در جزایر خلیج فارس را تحکیم بخشد.

در دوران فرمانروایی آل بویه بویژه در زمان حکومت "علی بن بویه" تمامی حوزه‌های حاشیه خلیج فارس تحت تملک حکومت مزبور بود.

پس از حمله وحشیانه مغول‌ها به ایران در قرن هفتم هجری، با وجود فراگیری هرج و مرج و شیوع نا‌امنی، مناطق فارس و كرمان با درایت حكّام محلی خود از عواقب ویرانگر این تهاجم جان سالم به در بردند. حكّام مزبور، گاهی به اتفاق، ولی اغلب به طور مستقل بر حوزه خلیج فارس تسلط داشتند و برای این امر به قدرت دریایی اتباع خود یعنی شیوخ قیس و هرمز متكی بودند.

در دوران حكومت ایلخانان، سلطان هرمز كه تابع حاكم فارس بود، قدرت دریایی و تجاری بی سابقه‌ای كسب كرد و در واقع به موقعیتی دست یافت كه می‌توان آن را همتای "ونیز" در اروپا محسوب كرد.

در عرض 150 سال بعدی یعنی از سال 1346 تا 1500 میلادی تمامی جزایر و سواحل خلیج فارس تحت حكومت سلطان هرمز بود كه خود تابع حكّام فارس یا كرمان محسوب می‌شد.

در قرن 16 میلادی که دوران نضج و قدرت یابی سلسله صفویان است، حاکمیت ایران بر جزایر خلیج فارس تثبیت شد. پس از صفویان، در زمان افشاریه و زندیه نیز، جزایر خلیج فارس یا توسط حکومت مرکزی اداره می‌شد و یا اینکه حکام محلی وابسته به مرکز اداره آن را برعهده داشتند؛ خاندان "قواسم" یکی از قبایل محلی بود که در دوره‌ای به نیابت از حکومت مرکزی ایران، بر جزایر خلیج فارس بویژه بندر لنگه تسلط داشت.

قاجار و پهلوی، دوران ضعف حکومت مرکزی و تاثیرات ژئوپلتیک

در دوران قاجار که به کشور ایران، "ممالک محروسه" اطلاق می‌شد، دولت انگلیس با استقرار کشتی‌های جنگی در آب‌های خلیج فارس، به سرکوب "شیوخ قواسمی" تابع ایران پرداخت، که این اقدام انگلیس با واکنش دولت ایران مواجه شد.

از اواخر عهد قاجار تا ۱۳۱۶، تقسیمات کشوری تغییر یافت و نظام سیاسی ـ اداری تازه‌ای به وجود آمد. بر اساس این نظام جدید، ایران به ۲۷ ایالت تقسیم شد. ایالت بیست وششم، شامل جزایر و بندرهای خلیج فارس می‌شد و بندر لنگه و توابع آن، ولایت ویژه آن ایالت به شمار می‌آمدند.

در دوران پهلوی نیز دولت انگلیس با پیروزی‌هایی که در جریان دو جنگ جهانی به دست آورد، جولان‌دهی خود را بر آب‌های خلیج فارس تداوم بخشید و مالکیت بعضی جزایر خلیج فارس را به شیوخ عرب تحت امر خود واگذار کرد. در سال 1345 شمسی با تضعیف موقعیت نیروهای انگلیسی در جزایر خلیج فارس، اختلاف شیوخ عرب و دربار پهلوی بر سر حاکمیت جزایر سه‌گانه به اوج رسید.

در نوامبر 1971، به موجب تفاهم‌نامه‌ای که میان ایران و انگلیس منعقد شد، جزایر ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک به ایران بازگردانده شد و در همان زمان شیوخ عرب مستقر در شارجه از دولت انگلیس کسب استقلال کردند و به این ترتیب کشور "امارات متحده عربی" شکل گرفت.

پیرامون قرارداد 1971 بحث‌های زیادی مطرح شده است؛ این قرارداد که به موجب آن، امنیت جزایر سه‌گانه و حق استخراج منابع از آن به ایران تفویض شده است، در سال‌های پس از 1971 به‌ویژه پس از انقلاب اسلامی ایران، دستمایه تعاریف و استنباط‌های مغرضانه و تحریف شده طرف اماراتی قرار گرفت.

سران کشور امارات، پس از انقلاب اسلامی ایران با فشارهای غرب بارها موضوع جزایر سه گانه را به مجامع و دادگاه‌های بین‌المللی ارجاع دادند که هر بار درخواست آن‌ها به دلیل وضوح ماهیتی حاکمیت ایران بر جزایر سه گانه رد شد.    

انقلاب اسلامی، دوران اقتدار و استقلال در جزایر سه‌گانه

پس از انقلاب اسلامی ایران، حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور در زمره اصول صریح قانون اساسی قرارگرفت و تلاش‌هایی در جهت اعاده حاکمیت تمام و کمال ایران بر جزایر سه گانه صورت گرفت.

در سال 1359 که دولت بعثی عراق با حمایت گسترده آمریکا و اروپا به ایران حمله کرد، یکی از اهداف و اولویت‌های دولت صدام از این حمله، اشغال جزایر سه گانه و تحت فشار قراردادن ایران برای آغاز مذاکره پیرامون این جزایر در شرایط اشغال اراضی بود.

اما شاید بتوان سفر محمود احمدی نژاد رئیس جمهور وقت ایران در فروردین 1391 به جزیره ابوموسی را نقطه اوج تنازع سیاسی ایران و امارات بر سر مسئله جزایر سه گانه دانست. پس از این سفر که در پوشش سفر استانی به هرمزگان ترتیب داده شده بود، شخصیت‌ها و سازمان‌های عربی با استمداد از اربابان غربی خود، جنجال رسانه‌ای وسیعی را علیه ایران به راه انداختند. از جمله، "شیخ عبدالله بن زاید آل نهیان" وزیر خارجه جوان امارات، سفر رئیس جمهور ایران به  ابوموسی را نقض گسترده حاکمیت امارات دانست!

از آن تاریخ به بعد بر حجم تبلیغات سیاسی رسانه‌ای دولت امارات در جهت نقض تمامیت سرزمینی ایران افزوده شد و شیوخ اماراتی با کمک نهادهای بین المللی و منطقه‌ای اقدامات خصمانه خود را در ابعاد مختلف علیه ایران ترتیب دادند. از انتشار کتابی یکسویه و جعلی گرفته تا اظهارات متناقض و توسعه سواحل حاشیه‌ای خلیج فارس.

اما جدیدترین فاز غوغاسالاری و هجمه پراکنی حاکمان کشور نوظهور امارات پیرامون حاکمیت بر جزایر سه‌گانه را می‌توان انتشار کتابی با عنوان "جزایر سه‌گانه؛ ترسیم ابعاد منازعه امارات و ایران" دانست. این کتاب که توسط یکی از اعضای خاندان سلطنتی امارات تحریر شده است، به صورت یک‌سویه و جانبدارانه ادعای تسلط اعراب بر جزایر سه گانه را مطرح کرده است.

در پایان باید خاطرنشان کرد که جزایر سه گانه ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک بخشی از تمامیت ارضی کشور ایران است که به طور مستقیم با منافع ملی و امنیتی کشورمان گره خورده است و کشورهای عربی و اربابان غربی آن‌ها باید بدانند که این مقوله، بحث پیرامون حقوق بشر نیست که بتوان با به راه انداختن کارناوال‌های تبلیغاتی به فریب و انحراف افکار عمومی جهانیان پرداخت، این مقوله‌ای است که ریشه در تاریخ، اعتبار و هویت یک ملت دارد.

دیدگاه شما