تازه های سایت

کد مطلب: 33716
4. آذر 1396 - 9:26
به مناسبت هفته بسیج، شهید حمزه گودرزی از بسیجیان سرافراز شهرستان نهاوند را بهتر بشناسیم.

به گزارش پایگاه خبری گرو، فرارسیدن هفته بسیج فرصت بسیار مناسبی برای معرفی ابعاد مختلف این نهاد مقدس و مردمی است که در هر زمینه‌ای که واردشده است منشأ خدمات بسیار خوبی است و باتربیت نیروی باایمان و مؤمن و شجاع همواره در خدمت اهداف انقلاب اسلامی بوده است.

مجموعه بسیج دارای ابعاد و بخش‌های مختلفی در زمینه‌های فرهنگی، علمی، سیاسی، ایثار و شهادت و مذهبی است که هر جا که لازم باشد این نیرو باصلابت و اقتدار وارد می‌شود و این اقتدار را در دوران دفاع مقدس به وبی نشان داد.

تربیت نسل باایمان که بافرهنگ ایثار و شهادت آشناست ازجمله وظایف بسیج است به همین دلیل به مناسبت هفته بسیج به معرفی شهید حمزه گودرزی یکی از شهدای بسیجی و باایمان شهرستان نهاوند می‌پردازیم.

در سال 1344 در خانواده‌ای مذهبی کودکی به دنیا آمد که پدر و مادرش نام او را حمزه گذاشتند تا در آینده بتواند با الگو قرار دادن حمزه سیدالشهدا یاری‌رسان دین اسلام و احکام نورانی آن باشد، حمزه دوران کودکی را در روستای محل تولدش "برزول " پشت سر نهاد و دوره مدرسه ابتدایی را در مدرسه جامی برزول به اتمام رساند، او دورهٔ راهنمایی را نیز در آموزشگاه کاوه برزول ادامه داد.

در سال 1357 هرچند نوجوانی بود که بیشتر از 13 سال سن نداشت اما در بیشتر راهپیمایی‌ها و تظاهرات‌ها که به پشتیبانی از بنیان‌گذار جمهوری اسلامی انجام می‌پذیرفت پا به‌پای دیگر امت انقلابی در شهرستان نهاوند شرکت می‌کرد و پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال‌های 59 و 60 که تنها 15 سال سن داشت با همکاری تعدادی از بچه‌های محلهٔ امامزاده برزول اقدام به تأسیس کتابخانه و همچنین گروه تئاتر در همان محل کرد.

 

 

حمزه به مطالعه، نویسندگی و مسائل فرهنگی علاقه زیادی داشت به‌طوری‌که با همان سن و سواد کم اقدام به نوشتن داستان با مضمون کودکانه می‌نمود که نمونه آن‌هم اکنون در پرونده بنیاد شهید نهاوند نگهداری می‌شود.

 با توجه به وضعیت اقتصادی خانواده نامبرده که جز طبقه مستضعف به‌حساب می‌آمد، تابستان‌ها و ایام تعطیل در کار معیشت خانواده به کارگری می‌پرداخت تا بتواند از این طریق کمکی در جهت اقتصاد خانواده کرده باشد.

او نوجوانی بسیار ساده‌زیست، ساده‌پوش و خوش‌برخورد بود و پدرش خوب به یاد دارد که همیشه از خداوند منان طلب معرفت و علم در کارهایش می‌نمود و این را می‌شد حتی در دعای قنوتش مشاهده نمود که بیشتر اوقات زمزمه قنوت او دعای «ربی زدنی علما ”» خدایا علم مرا زیاد کن، بود.

حمزه در اوایل سال 1360 درحالی‌که تنها شانزده بهار از عمرش می‌گذشت، بنا بر فرمان رهبر کبیر انقلاب اسلامی پا به عرصه جهاد و شهادت یعنی بسیج و جبهه‌های حق علیه باطل گذاشت.

بسیجی شهید گودرزی پس از چند بار اعزام به جبهه درحالی‌که با تعدادی دیگر از بسیجیان شهر برزول در تیپ 27 محمد رسول‌الله (ص) در عملیات رمضان شرکت کرده بودند در تاریخ 24/04/1361 مصادف با 21 رمضان همان سال به همراه شهید رضا حسین میربگ به آرزوی دیرینه‌اش که خود قبلاً در جمع خانواده نوید آن را داده بود رسید.

 خبر شهادت حمزه درحالی‌که پدر و مادر رنجدیده‌اش مشغول کشاورزی بودند هم‌زمان با تشیع جنازه مطهرش به آن‌ها اطلاع دادند. (برگرفته از گفت‌وگو با پدر و مادر شهید)

وصیت‌نامه شهید حمزه گودرزی

بسم‌الله الرحمن الرحیم

ضمن درود و سلام به رهبر کبیر انقلاب اسلامی و رهبر تمامی جهان اسلام این پیر جماران پیرمردی که یک‌بار مثل سایر پیامبران تاریخ جهان را دگرگون ساخت و دین اسلام که سال‌ها به نیستی می‌رفت را با قیام خود و تزریق خون فرزند و هم‌سنگرانش یک‌بار دیگر درخت اسلام را رشد و نمو داد.

ضمن سلام به رزمندگان جبهه‌های جنگ رزمندگانی که با تشخیص دادن راه و هدف خود دست از مال، پدر و مادر و زن و فرزند برداشتند و با نموداری از اسلام روانه جنگ شده‌اند آن‌هم جنگی که به هر فرد مسلمان واجب است (جنگ حق علیه باطل) و سلام بر آن نوجوانی که به حقانیت اسلام پی برده‌اند داوطلبانه عازم جنگ می‌شوند و آن‌ها خود خوب تشخیص داده‌اند که اگر کشته شوند چندین نوجوان دیگر راهشان را ادامه می‌دهند و با ریخته شدن خون خود پیام ملت مستضعف ایران را به گوش جهانیان می‌رسانند.

سلام به آن پیرمردان 70 ساله‌ای که دست از همه‌چیز می‌کشند و چون یاران باوفای حسین (ع) به نبرد می‌روند و تا آخرین قطرهٔ خون خود پافشاری می‌کنند تا با ریخته شدن خون خود بتوانند خدمت کوچکی به اسلام و مکتب خودکرده باشند همچنین درود بر خانوادهٔ شهدا و مردمانی که در پشت جبهه‌ها به رزمندگان اسلام کمک می‌کنند و دوش‌به‌دوش برادران چه ازنظر مادی و معنوی چه ازنظر دعا و مواد غذایی همکاری می‌کنند.

 من حمزه گودرزی به‌عنوان یک خدمتگزار از اسلام و این انقلاب و آب‌وخاک خود دفاع می‌کنم؛ یک وصیت با شما دارم و آن این است که در پایان هر نماز دعای امام و دعا برای رزمندگان و دعا برای ظهور حضرت مهدی (عج) یادتان نرود و هر هفته یا هرماه به خانوادهٔ شهدا سرکشی کنند و از خانوادهٔ شهدا و جنگ‌زدگان می‌خواهم که خونسردی خود را حفظ کنند و همیشه آرزوی در اهتزاز درآمدن پرچم لا اله الا الله و الله‌اکبر در سرتاسر جهان را از خداوند متعال خواهان باشند.

همچنین در پایان سخنی کوتاه با خانوادهٔ خوددارم:

من از خانوادهٔ خود می‌خواهم که اگر من کشته یا اسیر شدم هیچ‌گونه نگرانی و ناراحتی نداشته باشید چون‌که من پی برده‌ام که این راه حق است و انتخاب کرده‌ام و در ضمن هیچ‌گونه گریه و زاری نکنند و هیچ دادوفریادی برای من برپا ندارند و اگر احیاناً جنازهٔ من به دست شما نیفتاد هیچ ناراحت نباشید و در ضمن چندتایی عکس‌دارم که اگر شهید شدم شما از آن‌ها استفاده کنید (عکس سیاه‌وسفید تنها) و در آخر با همهٔ شما خداحافظی می‌کنم از لطف همگی شما ممنون و متشکرم. والسلام

گزارش از علی ترکاشوند

انتهای پیام/

دیدگاه شما