تازه های سایت

کد مطلب: 23884
1. شهريور 1394 - 9:32
عمو حسین جانباز شیمایی نهاوندی دوران دفاع مقدس است و سلامتی رهبر فرزانه انقلاب را ازجمله خواسته‌هایش در نماز از خدای متعال بیان می‌کند.

به گزارش سایت گرو، دریکی از روزهای عصر تابستان در خیابان امام خمینی (ره) شهر برزول نهاوند چشمم به مردی افتاد که پیش‌تر از این درباره سابقه حضورش در جبهه‌های نبرد حق علیه باطل شنیده بودم و می‌دانستم که ازجمله جانبازان و دلیران حماسه 8 ساله جنگ است. این فرصت را غنیمت دانسته و لحظاتی پای سخنان شیرینش نشستیم.

متن زیر ماحصل گفتگوی سایت گرو با این رزمنده و جانباز سرافراز دوران دفاع مقدس است:

عمو حسین سلگی فرزند مرحوم حبیب متولد سال 1325 در شهر برزول از توابع شهرستان نهاوند است. وی از رزمندگان دوران دفاع مقدس است که دریکی از عملیات‌ها در زمان جنگ به درجه رفیع جانبازی نائل می‌شود و اکنون با داشتن بیش از 30 درصد جانبازی و ازکارافتادگی، با شکستن استخوان پایش دریکی از روزهای سرد زمستان سال 92 این درد نیز مزید بر آلام جسمی و روحیش می‌شود و سنگینی دردهای این دلاور روزهای جنگ و جهاد، سخت‌تر از گذشته‌ها می‌شود.

عمو حسین ما جانباز اعصاب و روان و شیمایی شده در دوران دفاع مقدس است

عمو حسین که یکی از صدها مردان شجاع و دلیران شهر برزول از خطه نهاوند است در سال‌های اولیه تشکیل نهادهای انقلابی جذب فعالیت‌های سپاه می‌شود و در مناطق غرب کشور نظیر قصر شیرین، سرپل ذهاب، در راه دفاع و صیانت از انقلاب اسلامی در کنار هم‌رزمان و دوستانش به جهادی مخلصانه همت می‌گمارد.

آری جنگ تحمیلی آغاز می‌شود و شجاعت و بی‌باکی این مرد در عملیات‌های مختلف حکایتی می‌شود که امروز فقط خاطرات تلخ و شیرینش در ضمیر نورانی‌اش بجای مانده است. او در مجال کوتاه این گفتگو با تعریف خاطراتش از شجاعت‌های جنگ فقط اشک می‌ریزد و این‌گونه بیان می‌کند که چرا من از قافله عشق جامانده‌ام و امروز باید این‌همه تنهایی و گوشه‌نشینی را تحمل نمایم. دستمال جیبی‌اش را به سمت چشمانش می‌برد و قطره‌های اشک را از گونه‌هایش پاک می‌کند و با نفسی عمیق بر تقدیر خداوندی شاکر می‌شود.

 عمو حسین چند سال است که به علت ناتوانی حرکتی از ناحیه پا خانه‌نشین است و چشمان منتظرش دیدار دوستان و هم‌رزمانش را طلب می‌کند او می‌گوید از هیچ‌کس انتظار و چشمداشتی ندارم تنها با حضور هم‌رزمانم دلگرم می‌شوم و تحمل این خانه‌نشینی کمی برایم آسان می‌شود. اگر هم به دلیل مشغله کاری نیایند بازهم دوستشان دارم و به آن‌ها عشق صمیمانه می‌ورزم.

او سابقه حضور در عملیات‌های مختلف در طول دوران جنگ ایران با رژیم بعث عراق را در کارنامه افتخارات خود دارد و با بسیاری از شهیدان برزول و نهاوند ازجمله سردار شهید ابروزن و شهید محسن امیدی هم‌رزم و هم‌سنگر بوده است.

عمو حسین هم‌رزم شهیدانی بوده است که او را تنها گذاشته‌اند و او بر تنهایی خویش افسوس می‌خورد و بر این اعتقاد است که ازجمله اولین مردان برزول بوده است که در کنار دوست شهیدش طهماسب سلگی جهت مقابله با متجاوزان بعثی به جبهه غرب و قصر شیرین اعزام‌شده است.

عمو حسین یادگاری از روزهای غرورآفرین است که اکنون به علت شکستگی استخوان پایش در سال‌های گذشته در گوشه خانه منزل و مأوی گزیده است و چشمانش به در است تا دوستان و هم‌رزمانش در را بروی او بازنمایند او از بی‌مهری روزگار گلایه‌ها دارد... ولی دلی به وسعت آسمان در سینه پاکش در تپیدن است.

عمو حسین هنوز هم رشادت مردان غیرتمند ایران‌زمین را در عملیات کربلای 4 فراموش نکرده است؛ از پرپر شدن لاله‌ها و به خون خفتن شهیدان حکایت‌هایی گفت که شنیدنش طاقت هر شنونده‌ای را طاق می‌کند.

او بر این باور است که اگر روزی این کشور نیاز به رزمنده‌ای داشته باشد؛ با این بدن افگار و مجروح و علی‌رغم شرایط نامناسب جسمی و روحی لحظه‌ای درنگ نخواهم کرد و دوشادوش سربازان انقلاب به دفاع از ارزش‌ها و کشورم بپا خواهم خواست.

وی در این گفتگو سعادت و صلابت و اقتدار ایران اسلامی را یکی از خواسته‌هایش بیان می‌کند و سلامتی رهبر فرزانه انقلاب را ازجمله خواسته‌هایش در نماز از خدای متعال بیان می‌کند.

او هنوز هم شاکر است و برداده ی خداوند شکرگزار

عمو حسین یادی از برادر شهیدش خدا مراد سلگی و برادرزاده شهیدش یونس سلگی می‌کند و روضه‌خوان شهیدانی می‌شود که هنوز هم جنازه‌هایشان مفقود است، شهید رضا حسین میربگ، شهید شجاع موسیوند، شهید نادر سلگی و شهید مجید هوشیار گمنامانی از جنس نور هستند که به زیارت حضرت دوست نایل شده‌اند.

عمو حسین در جواب این سوال که از مسئولان چه خواسته‌ای داری فقط سکوت می‌کند ولی با اسرار سوال کننده چنین پاسخ می‌دهد؛ درد دل‌هایی دارم که اگر بیایند به آن‌ها می‌گویم و اگر نیز نیایند ترجیح می‌دهم برای همیشه در دلم بماند چون من همه ی افتخارم این است که در همه حال سرباز انقلاب، نظام و مقام معظم رهبری بوده‌ام.

عمو حسین بااینکه این‌همه تنهایی و غربت را تحمل کرده است، بر مشیت خداوند متعال اعتقاد راسخ دارد، دلش به فردای امیدوارکننده نظام مقدس جمهوری اسلامی روشن است و اطاعت از مقام معظم رهبری و اتحاد را مهم‌ترین شرط عزت و سرافرازی مردم در برابر توطئه‌ها و تهدیدها بیان می‌کند.

صدای اذان مغرب از مهدیه برزول به گوش می‌رسد عمو حسین آستینش را بالا می‌زند و با کمک دوستانش از روی صندلی‌اش بلند می‌شود و با عصایی که برای حرکت از آن‌ها کمک می‌گیرد آهسته‌آهسته به سمت خانه رهسپار می‌شود و خود را برای اقامه نماز مغرب و عشا آماده می‌کند.

دوستان قدر

آیینه بدانید چو هست

نه در آن‌وقت

که افتاد و شکست

گفت‌وگو از علی ترکاشوند

انتهای پیام/

دیدگاه شما