اقوام همسرم اومده بودن منزلمون که با هم بریم سر مزار. حدود ۲۵ نفر بودیم. منم مثل همیشه ساکت و با حال بدی گوشه نشسته بودم. جاریم دقیقا همون جا به دیوار اتاق تکیه کرده بود خونه شلوغ بود.
آن شبی که شما آن صحنۀ بسیار زیبا و قوی و پیچیده و عالی را اجرا کردید، من فهمیدم که «اذ قاموا ربّنا ربّ السّموات و الأرض» یعنی چه! آن شب من این را به چشم خودم دیدم.